سفر به گوانگژو چین و خاطرات جذاب آن قطعا یکی از بهترین سفر های زندگیم میشه. درست اول تیر ماه 97 بود که هوس کردم همراه یکی از دوستای چینی ام که دانشجو زبان فارسی در ایران بود شروع به راه اندازی یک کار مشترک کنم .

از اونجایی که من کلا آدم عجولی هستم در لحظه تصمیم گرفتم و گوشی موبایل رو برداشتم، با دوستم تماس گرفتم ماجرا رو براش تعریف کردم و قرار گذاشتیم که همدیگرو ببینیم و مفصل صحبت کینم. عصر همون روز تو کافه ای همدیگرو ملاقات کردیم و در مورد همه چی باهم صحبت کردیم آخرش مثل همیشه به این نتیجه رسیدم که با این سرمایه ناچیز بشینم خونه خیلی ام سود کردم.

تو اون ملاقت متوجه شدم که ویهان، دوستم قصد دار تعطیلات تابستون رو برای دیدن خانواده و نامزدش به چین بره. اون فقط به من یه تعارف کوچولو زد گفت بیا بریم چین!!!!

دوستان چینی

خانواده ام خوضی، نامزده دوستم می شناختن عید 97 اومده بود ایران چند روزی باهم بودیم به همین خاطر زیاد سخت گیری نکردن. منم که از بیکاری و یکنواختی زندگی خسته شده بودم تعارفشو تو هوا گرفتم. گفتم من میام منتها هرچقدر هم که من کارای ویزا رو زودتر انجام می دادم باز هم تاریخ پروازم با ویهان جور نمی شد.

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها